کد مطلب:134110 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

دختر علی خطابه ای آتشین ایراد می کند
جنود شیطان و دست یاران ناپاك یزید پس از آنكه از كشتار و غارت فارغ گشتند و دست خود را با خون شریفترین انسانهای عصر خویش آغشته ساختند دودمان وحی را اسیر كرده و در یازدهم محرم آنان را بسوی كوفه حركت دادند، كوفه ای كه چندی قبل با نامه های فراوان از حسین (ع) دعوت كرده بود تا به آن سوی روند و با یاری و حمایتشان رهبری امت را در دست گیرند اكنون همان مردم پس از شهادت حضرتش خاندان او را در حالت اسارت در خود می پذیرد!! ما پیش از آنكه درباره ی اولین قدم تبلیغی مؤثر و عمیق اهل بیت در كوفه بحث كنیم باید موقعیت خاص آن شهر را از نظر دودمان وحی و حكومت فرزند زیاد شرح دهیم.

كوفه كه به منزله ی قلب عراق بود در مدت پنج سال پایتخت حكومت امیرالمؤمنین علی (ع) بوده و همواره مركز شیعیان آن حضرت و پایگاه دوستان آن بزرگوار بوده است، زینب كبری و فرزندان علی تا چند سال قبل با احترام در آنجا بسر می بردند، اكنون همان زینب می خواهد وارد


آن شهر گردد، اما در حالیكه اسیر است و در میان محملی بی روپوش جای دارد و فرزندان برادرش در حال اسارت در برابر چشم او قرار دارند.

كوفه ای كه دیروز زینب كبری را با احترام در خود جای داده بود اكنون آن قهرمانه ایمان و فضیلت را در این حال می پذیرد!!

موقعیت خاص آن شهر از نظر خاندان علی و شیعیان آن حضرت بر حكومت زاده زیاد هم پوشیده نیست او با آنكه اكنون كاملا بر اوضاع مسلط است و با نیرنگهای شیطانی و جنایتهای غیرانسانی خود توانست دلها را در برابر قدرت كاذب خود خاضع كرده و آنها را در برابر خویش مرعوب سازد با اینحال از آوردن خاندان اسیر حسین (ع) به كوفه ترس دارد، ترس از آنكه مبادا آن مردم از خواب مرگبار خویش بیدار گردند و جنبشی انسانی و اصیل برای تباه ساختن ریشه های حیات ننگین او انجام گیرد. از این نظر شدیداً مراقب اوضاع است و حكومت نظامی سختی اعلام نمود؛ سپس دستور داد هیچ یك از مردان كوفه در روز ورود اهلبیت سلاح جنگ بر ندارد و با اسلحه از خانه خارج نشود آنگاه فرمان داد تا ده هزار تن مرد مسلح از ارتشیان او در قسمتهای حساس شهر و مسیر اسراء گمارده شوند تا به شدت مراقب حوادث باشند [1] و با این ترتیب فرزند زیاد حداكثر احتیاط را از نظر نظامی و ایجاد محیط رعب و وحشت انجام داده.

آنگاه دستور داد خاندان فضیلت را (در حالیكه سرهای شهداء


و آزادمردان بشر بر بالای نیزه پیشاپیش آنها بود) وارد كوفه گردانند.

قافله ی اسیران در این شرائط به كوفه درآمدند در حالیكه اجتماع عظیم و بی سابقه ای از طبقات مختلف در خیابانها و كوچه ها گرد آمده و آنها را نظاره می كردند.

دختر علی (ع) زینب كبری در میان محمل خویش جای گرفته و به آن منظره و مردم افسون شده كوفه می نگرد، ناگاه گذشته ی زندگی وی آن شهر در خاطرش مجسم می گردد،با خود فكر می كند كه: آیا اینجا كوفه است؟! همان كوفه ای كه پدرم در آن حكومت می كرد و من با احترام در آن زندگی می كردم. اما اكنون در میان محمل بی روپوش جای گرفته ام؟! آیا اینان همان مردمند كه شریفترین انسانهای عصر خویش را كشتند و اكنون بی تفاوت برای تماشای اسیران فضیلت جمع شده اند؟!. این افكار زجر دهنده پیاپی از برابر زینب می گذرد.

اینجا بود كه آن بانو تصمیم گرفت از آن اجتماع عظیم استفاده كند و اولین قدم را در راه بیان حقایق كربلا و رسوا كردن حكومت آل بوسفیان بردارد، تصمیم گرفت خطابه ای جانسوز ایراد كند و مردم را از عظمت جنایتی كه حكومت زیاد با دست آنان انجام داد با خیر سازد و آنها را به آزادی و شرف، به انسانیت و فضیلت، به نجات از زیر بار ستمگران و بردگی دعوت نماید.


[1] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 32 صفحه ي 35 چاپ جديد.